شهید خداکرم رجب پور : فرمانده گردان امام سجاد (ع) تیپ۴۴قمربنی هاشم (ع)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی)
سال ۱۳۳۸ در شهر «فرخشهر» کودکی بدنیا آمد که بعدها یکی از سرداران و قهرمانان ملی ایران شد .از دوران کودکی و دبستان بود که اطرافیان، رفتار و اخلاق او را متمایز از کودکان هم سال خود میدیدند. او همیشه جزء اولین کسانی بود که وارد مسجد امام حسین(ع) خرمشهر میشد و معمولاً آخرین نفری بود که از مسجد خارج میشد. انگار در مسجد آرامش مییافت.
دوران ابتدایی را در مدسه آصف سابق (شهید زاهدی) طی کرد. دوران راهنمایی را نیز با موفقیت در این شهر گذراند و وارد دوران دبیرستان شد. سال آخر دبیرستان را به دلیل مشکلات مالی و برای کمک به خانواده یکسال ترک تحصیل کرد و سال بعد ادامه تحصیل داد و دیپلم گرفت.
او در این دوران در کنار درس، کتابهای زیادی را مطالعه میکرد که یا از طرف حکومت شاه ممنوع بود یا به دلیل نوع محتوی، افراد خاصی آنها را مطالعه میکردند.
بعد از اخذ دیپلم به دلیل اشتیاق زیادی که برای انتقال مفاهیم و ارزشهای دینی به بچهها داشت، وارد عرصه تدریس شد و شغل معلمی را برگزید. او در کنار تدریس با دانشآموزان به ورزش و کوهنوردی میپرداخت و تلاش میکرد در کنار درس مفاهیم دینی را به دانشآموزان منتقل کند. این درحالی بود که در آن دوران خفقان و ضددینی که رژیم شاه به وجود آورده بود. دست زدن به این کارها جرأت بالایی را میطلبید.
صداقت او و رضایت اهالی روستای «خراجی» از کارهایش باعث شد وقتی میخواستند او را از آنجا منتقل کنند، مردم آن روستا اجتماع کنند و یکصدا درخواست ماندن ایشان را در روستایشان باشند. یکی از رفتارهایی که او را از همسالانش متمایز میکرد. شجاعت خارج از تصور بود. در دوران ابتدایی در مسابقات کشتی در استان قهرمان میشود. وقتی در مراسمی با حضور مسئولین استان میخواهند مدال و جایزه به او بدهند. شهید بر خلاف مرسوم وقتی اسم شاه آورده میشود تنها کسی است که در آن سالن از جایش بلند نمیشود و در آن سن کودکی به عظمت و جلال پوشالی حکومت شاه بیاعتنایی میکند. هوش بالا و نبوغی که شهید رجبپور از آن برخوردار بود از یک طرف و علاقهی شدیدی که خانواده به او داشتند از طرف دیگر باعث میشود وقتی او در سال آخر دبیرستان ترک تحصیل میکند، شرایطی را فراهم نمایند که او مجدداً به ادامه تحصیل بپردازد و مشکلات مالی زندگی را خودشان تحمل کنند. در همین دوران است که یک شب به همراه یکی از دوستانش برای نگهبانی از خانه یکی از بستگان که در مسافرت است، شب در خانه او تلویزیون را روشن می کنند . وقتی شهید با نمایش صحنههای رقص و فسادانگیز تلویزیون روبرو میشود، آن را خاموش میکند و برای دوستش هم توضیح میدهد که نباید به این تصاویر نگاه کند.
او در دوران تحصیل، تدریس و ورزش خود افتخارات زیادی آفرید. شعلههای انقلاب اسلامی هر روز فروزانتر میشدند و شهید «رجبپور» هم که یکی از فعالان انقلابی بود و فساد و بیعرضهگی حکومت خائن و وابسته شاه را با گوشت و پوست و استخوان خود حس کرده بود، شبانهروز در این راه تلاش میکرد. شرکت در راهپیمایی، پخش نوارهای سخنرانی و اعلامیههای امام خمینی(ره) نمونههایی از کارهای این شهید بود. انقلاب که پیروز شد او با خوشحالی زیاد مثل پرندهایی که از قفس آزاد شده باشد در هر جا که احساس میکرد محرومیت و فقر ناشی از حکومت دیکتاتوری شاه مانده به آنجا میشتافت. کمتر در خانه بود، یا در مسجد و شورای محل بود یا در سطح شهر به دنبال برطرف کردن مشکلات و نارساییها . این وضع طول نکشید و دشمنان پیشرفت و آبادانی ایران، یکی از ابلهترین رهبران عرب، یعنی صدام را وادار کردند به نمایندگی از ائتلاف دهها کشور به ایران حمله کند و بازسازی و آبادانی کشور را برای سالها عقب اندازد. جنگ که شروع شد شهید رجبپور کوچکترین تردیدی به خودراه نداد و از همان روزهای اول وارد جنگ شد. او گردان پیاده را که در دفاع مقدس اصلیترین کار جنگ را به عهده داشت انتخاب کرد و در طول حضورش در جنگ آنچنان رشادتها و جانفشانیهایی از خود نشان داد که پس از مدتی که از حضورش در جبهه میگذشت به فرماندهی گردان امام سجاد(ع) که یکی از گردانهای عملیاتی و شاخص تیپ ۴۴ قمربنیهاشم(ع) بود، رسید. در هر عملیاتی که گردان امام سجاد(ع) به فرماندهی شهید رجبپور حضور داشت، دشمن میدانست که چارهایی جز قبول شکست و فرار ندارد. او در عملیات زیاد حماسه آفرینیهای فراوانی از خود نشان داد و سرانجام در عملیات کربالای ۵ به آرزوی دیرینهاش رسید و با پروپال خونین به آسمان رفت تا در کنار سالار شهیدان نظارهگر پیشرفت و بالندگی انقلاب خمینی کبیر باشد.
یک دیدگاه ارسال کنید