شهید مصطفی آذریان : مسئول پشتیبانی و اداری مالی اداره آموزش ستاد مشترک سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سپیدهدم سیزده مهرماه ۱۳۳۱، همزمان با محرم حسینی، در محلهای فقیرنشین در شهرستان« بروجن» در استان« چهارمحال و بختیاری» پا به عرصه وجود گذاشت. تولد و زندهماندن او از الطاف خدا و ائمه، به خانوادهاش بود. پدر و مادرش نذر کردند او زنده بماند تا مجلس روضهخوانی برگزار کنند و هموزن موهای سرش تا هفت سال پول، نذر امام رضا (ع) کردند. در هفتسالگی وارد مدرسه« فرخی»در« بروجن» شد و پس از مدتی، همراه خانواده به « اصفهان» مهاجرت کرد. او در آنجا ضمن درسخواندن، کار هم میکرد تا کمک خانواده باشد. مشکلات اقتصادی باعث شد مدتی ترک تحصیل کند و همراه برادرش در کارخانه ذوبآهن اصفهان مشغول کار شود. در این دوران ضمن کارکردن، تحصیلاتش را هم ادامه داد. در مدت اشتغال به کار در کارخانه ذوبآهن اصفهان، جدیت و تعهد قابل توجهی را از خود نشان داد و در سال ۱۳۵۳، به عنوان کارگر نمونه در این کارخانه انتخاب شد. در سال ۱۳۵۰ و در سن نوزده سالگی ازدواج کرد. فعالیتهای سیاسی خود را از سال ۱۳۵۳، که اوج خفقان و دیکتاتوری حکومت پهلوی بود، شروع کرد. در کارخانه ذوبآهن اصفهان رساله، نوارهای سخنرانی و پیامهای امام خمینی (ره) را توزیع میکرد. در حالیکه اگر مأموران حکومت شاه، هر کدام از اینها را از کسی میگرفتند، سالها زندان و شکنجه را برای او در پی داشت. حسن شهرت و جایگاه بالایی که شهید آذریان داشت، باعث میشد تا همکاران و کسانی را که او به سوی انقلاب اسلامی و همراهی با نهضت امام خمینی (ره) دعوت میکرد، با رضایت خاطر بپذیرند. این حسن شهرت به حدی بود که در یک مورد وقتی دژخیمان رژیم شاه، نام شهید آذریان را در لیست مظنونین قرار میدهند، این موضوع توسط مدیر شهید آذریان در کارخانه ذوبآهن اصفهان به او اطلاع داده میشود تا حواسش را جمع کند. او برای فرارازچنگ ماموران حکومت شاه ،همراه چند تن از دوستانش به مشهد میروند تا دستگیر نشوند. مدتی بعد به نجفآباد میرود و در آنجا، کارگاه در و پنجرهسازی تأسیس میکند که کارگاه او مرکز فعالیتهای سیاسی و رفت و آمد فعالان سیاسی میشود. شهید آذریان با انقلابیان اصفهان ارتباط برقرار میکند و با شرکت در جلسات آنها و انتقال اخبار و فعالیتها به شهر نجفآباد، فعالیتهای انقلابی را گسترش میدهد. مصطفی مدتی بعد به اصفهان میرود و مغازه فروش ابزار ساختمانی را تأسیس میکند. زیرزمین مغازه او محلی برای نگهداری و توزیع اعلامیههای امام (ره) و کتاب های سیاسی و ضد حکومت شاه میشود. مجدداً مأموران رژیم شاه، به فعالیتهای او پی میبرند و مصطفی مجبور میشود کارش را رها کند و به نجفآباد برگردد. او مدتی را در نجفآباد و اصفهان به کار آزاد میپردازد و در کنار آن در دبیرستان هاتف اصفهان دیپلمش را میگیرد. حضور در اصفهان و ارتباط با مجامع دینی و مذهبی و حوزههای علمیه و روحانیت این شهر، باعث تأثیرپذیری بیشتر او و ورود به عرصههای گوناگون میشود. شهید آذریان نقشی فعال و تعیینکننده در تشکیل هیئت فاطمیه (س) و تأسیس صندوق قرضالحسنه فاطمیه (س) و ساخت مسجد و حسینیهای با همین نام دراصفهان داشت. او با بهرهگیری مطلوب از فن بیان و سخنوری خود و با استفاده از دانش اساتید و روحانیون اصفهان، افراد زیادی را به سوی طرفداری از نهضت امام خمینی (ره) و علیه شاه بسیج میکند. در آستانه قیام عمومی مردم، او مسئولیت انتقال و توزیع اعلامیهها و پیامهای امام خمینی (ره) و کتابهای سیاسی و ضد رژیم را از اصفهان به نجفآباد، بروجن و سایر شهرها و روستاهای استان چهارمحال و بختیاری به عهده میگیرد و انجام میدهد. با تشکیل جلسات هفتگی در شهرستان بروجن، اقدامات جدی و مؤثری را در افشاگری جنایات و ظلم شاه و دستگاه حکومت به عمل می آورد. سال ۱۳۵۶، شعلههای خشم مردم، فروزانتر میشود و پایههای لزران حکومت پهلوی، شروع به ریزش میکند. مصطفی به صورت گستردهتر و علنیتر، به فعالیت میپردازد و با همکاری دو برادر دیگرش، حسین و علی که بعدهادرراه دفاع ازکشور واسلام ناب محمدی (ص)به شهادت می رسند، در سراسر استان چهارمحال و بختیاری به فعالیتهای گستردهای دست میزنند که مصطفی، یکبار توسط ساواک دستگیر میشود و به شدت مورد ضرب و شتم و شکنجه قرار میگیرد. انقلاب که پیروز میشود، او وارد کمیتههای انقلاب اسلامی میشود و فرماندهی کمیته ۲۹ اصفهان را به عهده میگیرد. ۹ ماه در این مقام خدمت میکند و سپس وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی میشود. وقتی امامخمینی دستور میدهد برای محرومان خانهسازی شود، او به بنیاد مستضعفان میرود و به ساخت خانه برای محرومان میپردازد. مدتی بعد به پادگان غدیر اصفهان میرود تا دوره آموزش عمومی سپاه را طی کند. در آنجا ضمن طی کردن این دوره، با توجه به سوابق و مسئولیتهایی که دارد، به عنوان مسئول آموزش نیروهای بسیجی منصوب میشود. او این قسمت را در پادگان غدیر اصفهان تأسیس میکند و تلاشهای زیادی برای آموزش نیروهای بسیج انجام میدهد. بعد از آن، مصطفی به فرماندهی سپاه نائین منصوب شده و با رفتار پسندیدهای که داشت، ارتباط صمیمانهای را بین مردم و سپاه ایجاد میکند. مصطفی به رغم مسئولیتهایی که دارد، هیچگاه از جبهه غافل نمیشود. در مواقع عملیات خود را به جبهه میرساند و در عملیات شرکت میکند. در پشت جبهه هم، با تلاش شبانهروزی به تقویت و ارسال کمک به جبهه اقدام میکند. چندبار در جبههها زخمی میشود. در عملیات بیتالمقدس و فتح خرمشهر، او اولین کسی است که پرچم جمهوری اسلامی ایران را برفراز گنبد مسجدجامع خرمشهر به اهتزاز درمیآورد. او در این عملیات، مسئول تبلیغات لشکر ۱۴ امام حسین(ع) است و با اقدامات فرهنگی و تبلیغی خود، تحول قابل توجهی در این لشکر ایجاد میکند. بعد از این مسئولیت، به ریاست ستاد لشکر ۸ نجف اشرف منصوب میشود و در این لشکر نیز خدمات شایانی از خود به جا میگذارد. او در سال ۱۳۶۲، به بیتاللهالحرام مشرف میشود که در بازگشت، خبر شهادت برادرش حسین آذریان را به او میدهند. در مکه و مدینه متوجه میشود که زمینه کارهای فرهنگی با توجه به حضور زائران از تمام کشورهای مسلمان، فراهم است. پس با تأسیس کاروان، پنج بار به حج میرود تا در آنجا پیام انقلاب و نهضت امام خمینی (ره) را به گوش مردم برساند. او یکی از عوامل مهم در سازماندهی و برگزاری راهپیماییهای برائت از مشرکین در مکه بود. آن هم در سالهایی که خفقان و دیکتاتوری شدیدی از طرف حکومت سعودی اعمال میشد. در سفرهای حج هم، او نهایت استفاده را میکند و با توجه به آگاهی و دانش عمیقی که از مسایل سیاسی و اعتقادی دارد، سعی در انتقال آن به زائران میکند. در سال ۱۳۶۳ به فرماندهی پایگاه سپاه در شهرکرد منصوب میشود و با تلاش بیوقفه، این پایگاه را به سطح ناحیه ارتقاء میدهد. بعد از آن به قائممقامی فرمانده سپاه ناحیه چهارمحال و بختیاری منصوب میشود و به خاطر عملکرد مطلوب و قابل تقدیر در جلب رضایت مردم، آگاهی و تسلط بر امور و برخورد قاطع و اصولی با شرارتهای عوامل خوانین محلی، مورد تقدیر سازمان بازرسی کل کشور قرار میگیرد. مصطفی در سال ۱۳۶۶، به فرماندهی پایگاه سپاه در کاشان منصوب میشود و در این سمت نیز، فعالیتهای چشمگیری از خود بر جا میگذارد. شهید آذریان با اینکه در تمام سطوح مدیریتی و فرماندهی سپاه، عملکرد قابل تقدیری از خود به یادگار گذاشته، اما هیچگاه از این همه موفقیت مغرور نشد و با انجام کارهای سطح پایین مانند نظافت دفتر محل کارش، یا ساختمانی که در آن مدیریت و یا فرماندهی میکرد، الگویی برای دیگران بود. او فرقی بین خانواده خود و سازمانی که در آن کار میکرد، نمیدید. از خودروی شخصیاش، بدون اینکه هزینهای دریافت کند، در مأموریتهای اداری استفاده میکرد. تا جایی که ساختمان تازه تأسیس یکی از واحدهای سپاه فاقد یخچال است، او یخچال خانهاش را به آنجا میبرد تامورداستفاده قرارگیرد. با کارکنان وظیفهای که تحت امر او خدمت میکنند، مانند فرزند وبرادرش رفتار میکند. وقتی متوجه میشود سربازی برای ازدواج مشکل مالی دارد، مبلغی را طی یک چک و ده روز هم مرخصی تشویقی به او میدهد. مصطفی عاشق امام خمینی (ره) و انقلاب بود. او رمز پیروزی انقلاب اسلامی را، مکتبی بودن آن میدانست و حرکت رو به جلو و پویایی انقلاب را نتیجه رشادتها و زحمات ارزشمندی میدانست که از دست توانمند رزمندگان اسلام در جبهههای حق علیه باظل نشأت میگیرد. مصطفی آذریان بعد از پست فرماندهی سپاه کاشان، به دستور فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به سمت مشاور او در امور امنیتی منصوب میشود و بعد از مدتی با توجه به علاقهاش به فعالیت در امور آموزشی، مسئولیت پشتیبانی و اداری مالی اداره آموزش ستاد مشترک سپاه را به عهده میگیرد. در ۱۳۶۵/۰۲/۱۵ به یاری تعدادی از دانشجویان دانشکده عقیدتی سیاسی سپاه، که در شمال شرقی دریاچه قم در محاصره سیل قرار گرفتهاند، میشتابد که در ساعت ۲۳ آن روز بالگرد حامل وی و همراهانش سقوط میکند و او و همراهانش به شهادت میرسند.
یک دیدگاه ارسال کنید