ابوالقاسم بختیار ، پزشک شهیر بختیاری
دکتر ابوالقاسم بختیار درسال ۱۲۵۰ شمسى در بروجن به دنیا آمد..پدرش جعفرقلى خان ازسلسلسه خوانین بختیاری، مرد فقیری بود که از او چیزى جز یک خرقه و کاسه درویشى برایش به جا نمانده بود. درپنج سالگى به مکتب خانه رفت. ابتدا به سختی زندگی می گذراند.در نوجوانی به مشاغل گوناگونی از جمله فروشندگی ، کفاشی ، مغازه داری ، دوره گردی در کوهستان های بختیاری روی آورد. استعداد سرشار اما نهفته وی و علاقه اش به دانش او را به معلمی و مکتبداری سوق داد و بیشتر جوانیش را در کسوت معلمی سپری کرد. سپس عازم اصفهان شد ، مدتی در این شهر بسر برد. در سال ۱۲۸۹ هجری شمسی در ۳۹ سالگی د ر حالى که شوق تحصیل در دلش زبانه مى کشیده است، دانش آموز دبیرستان آمریکایى (دبیرستان البرز بعدى) تهران مى شود. پس از پایان تحصیلات متوسطه و دریافت دیپلم، قصد ادامه تحصیل در رشته پزشکى (آرزویى که از ابتداى کودکى بعد از ابتلا به آبله در سر پرورانده) داشته است. و بالاخره با راهنمایى و تشویق ریاست دبیرستان، دکتر «ساموئل جردن»، و به خرج خود و با اتکاء به بازوان خود راهى آمریکا مى شود و در سنین میانسالى، در سال ۱۲۹۸ شمسى وارد نیویورک مى شود. پس از مدتى، نخست در دانشگاه کلمبیا به تحصیل پرداخته، سپس آموزشدانشگاهى خود را در دانشگاه هاى ایووا (Iowa) و داکوتاى جنوبى (South Dakota) دنبال کرده است. وى در سال ۱۲۰۳ش (۱۹۲۳م) موفق به اخذ درجه کارشناسى (BA) از دانشگاه داکوتاى جنوبى شده است. اما او همچنان در فکر آموختن بوده است، از این رو به دانشگاه سیراکیوس رفته تا در رشته پزشکى به تحصیل بپردازد و سرانجام با تلاش و جدیت و مقاومت چشمگیر، به رغم سختى ها و تنگناى مالى و تحمل رنج و مشقت فراوان دوره کارورزى پزشکى (انترنى) را به پایان مى برد. بعد از آن نیز از پاى نمى نشیند و با گذراندن دوره جراحى در بیمارستان Bellevune، آموزش پزشکى خود را در سن ۵۵ سالگى به اتمام رساند. « حسن مهرآوران » ، « على اصغر حکمت» و « جهانشاه صالح » از همدوره هاى درسى دکتر ابوالقاسم بختیار بودند. در آمریکا با « هلن جفریز» ازدواج کرد ، تا اولین ایرانی باشد که با یک امریکایی ازدواج کرد. بعد از ازدواج، مدتى در آمریکا به سر برد و به طبابت اشتغال داشت. اما آرزوی خدمت به هم وطنانش وی را بر آن داشت تا به اتفاق همسرش به ایران بیاید. در سال ۱۳۰۹ در زمان سلطنت رضا شاه به کشور بازگشت. تا دین خود را به سرزمینش ادا کند. او در ایران بیمارستانی خصوصی دایر کرد و به انجام جراحی بیماران پرداخت . سه سال پس از ورود او به همت وی و همکارانش ، دانشکده ی پزشکی تهران تاسیس و او به معاونت دانشکده ی پزشکی برگزیده شد .
ایشان در ۱۳۱۴ شمسى از سمت خود استعفا مى دهند. طى سال هاى ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۵ شمسى دکتر بختیار به تدریس دروس زنان و زایمان (نسوان و قابلگى) و روش انجام جراحى هاى کوچک (صغیر) به دانشجویان پزشکى تهران اشتغال داشته است. از اقدامات ارزنده دکتر بختیار در پیشبرد اهداف علمى دانشکده پزشکى تهران، مساعدت و نقش او در راه اندازى و تجهیز سالن تشریح و ساخت فضاهای آموزشی دیگر بود. دکتر امیر اعلم که رئیس کرسی تشریح بود و دکتر ابوالقاسم بختیار جراح و معاون دانشکده پزشکی و دکتر بلر جراح بیمارستان آمریکایی تهران کوشش فراوان در این راه به خرج دادند. به نوشته « حکمت » حتی برای اولین بار اجساد اموات بلاصاحب را مخفیانه دکتر بختیار از مریضخانههای دولتی تحویل گرفته و در اتوموبیل شخصی خود به تالار تشریح میآورد و در سالن زیرزمین در محفظههای مخصوص مملو از محلول ضدعفونی قرار میگرفت.از دیگر خدمات مرحوم دکتر بختیار انجام اعمال جراحى در آن سال ها بوده است.
در سال ۱۳۱۸ شمسی دکتر بختیار به عنوان جراح ارشد شرکت نفت ایران و انگلیس به خوزستان آمد . ابتدا در آبادان بود و از سال ۱۳۲۱ شمسی در بیمارستان شرکت نفت مسجد سلیمان به خدمت پرداخت .مرحوم دکتر بختیار تا سن ۹۰ سالگی در خوزستان و مسجد سلیمان ماند و در سال ۱۳۴۱ شمسی به تهران بازگشت . در اسفند سال ۱۳۴۲ طی مراسمی از خدمات دکتر بختیار در دانشگاه تهران تقدیر به عمل آمد و سالن آناتومی دانشکده پزشکی به نام ایشان نام گذاری شد . دکتر ابوالقاسم بختیار سرانجام در سن ۹۹ سالگی۱ در سال ۱۳۴۹ شمسی در گذشت. ( در کتاب « زندگینامه مشاهیر رجال پزشکی معاصر ایران » سن فوت ۱۰۵ سالگی ذکر شده است.) و همانند تمام بختیاری ها ، به فردوسی و شاهنامه عشق می ورزید. به همین خاطر و بنا به وصیت او ، فرزندانش مرحوم بختیار را در جوار تربت حکیم ابوالقاسم فردوسی به خاک سپردند. تا خاک وجودش با خاک شاعر حماسه سراى ایران ، فردوسى درهم آمیزد. که آرزویش این بود. در نامه اى که او سال ها بعد از ایران براى پسرش در آمریکا نوشته است، شرح دشوارى هاى سر راه او و میزان مقاومت وى را مى توان به خوبى دریافت. او براى فرزندش در تاریخ ۲۶ سپتامبر ۱۹۵۳م چنین نوشته است:
« درسن ۱۹ سالگی من فروشنده دوره گردی در کوه های بختیاری بودم که هزاران رویا درسرداشتم داشتم زمانی که به امریکا رسیدم من فقط مدرک دیپلم دبیرستان امریکایی تهران را داشتم بدون پول ، بدون آشنا و هیچ کس نبود که از من حمایت کند اما بر آن بودم کهپزشکی را بیاموزم و هیچ کس در این کره ی خاکی نمی توانست مرا از راهی که درپیش گرفته بودم منحرف سازد ، هنگامى که نخستین بار براى اخذ پذیرش تحصیلى نزد رئیس دانشگاه کلمبیا رفتم او به من گفت که رشته تحصیلى بسیار سختى را انتخاب کرده ام و باید آن را تغییر دهم. اما من به او گفتم که پیروزى یا مرگ هدف من است و رشته تحصیلى ام را تغییر نمى دهم حتى اگر مجبور باشم تا پایان عمر زندگى ام را براى رسیدن به آن مصروف دارم.»
دکتر بختیار با داشتن هفت فرزند ، پس از متارکه با همسر اولش در سن ۷۰ سالگى با بى بى توران ضرغام یک زن بختیارى ازدواج کرد و ده فرزند هم حاصل این ازدواج بود. (سرگذشت هلن جفریز را بعد ها لاله بختیار در کتابى به نام «هلن توس: ادیسه اى از آیداهو تا ایران» منتشر کرد.
سه تن از فرزندان ایشان عبارتند ار:
۱- دکتر لیلى بختیار، پزشک متخصص بیمارى هاى گوارش ، اولین فرزند ابوالقاسم بختیار، پزشک برجسته ایرانى مقیم آمریکا است.
۲- دکتر لاله بختیار ، متخصص روان درمانى وی همجنین کتاب ها و مقاله های متعدد درباره ی « تصوف » به نگارش در آورده است.
۳- دکتر جمشید بختیار (روانپزشک )
این سه نفر روایت و داستان زندگى پرنشیب و فراز پدر را به صورت کتابی با عنوان « ابوالقاسم
توس: سفر حماسى دکتر ابوالقاسم بختیار » به یاد بود پدر به رشته تحریر درآوردند که هنوز به فارسی ترجمه نشده است. در این کتاب به رویدادهای مهم و مرتبط با ایل بختیاری نیز پرداخته شده است.
دکتر ابوالقاسم بختیار نمونه انسانى بی نظیر ، بسیار فعال ، بی پروا ، دارای عقاید و برنامه های جدید ، مقاوم ، سختکوش و پزشکى پرکار بوده است که تا حدود نود سالگى، همچنان به طبابت و خدمت به بیماران اشتغال داشته است، از این رو روایت و داستان زندگى او جالب و در نوع خود کم نظیر است. ویژگى بارز او شوق آموختن و دانستن بوده است که او را از بروجن به نیویورک کشانده است. در طول یک قرن پس از آن ابوالقاسم مسیرى را از دستفروشى و مغازه دارى تا معلمى و دانشجویى و پزشکى طى کرد، به معاونت آموزشى دانشکده پزشکى دانشگاه تهران رسید و جراح ارشد شرکت نفت ایران و انگلیس شد.
بى شک، زندگى و تلاش بى وقفه او، براى دستیابى به مشعل پرفروغ دانش و مقاومت کم نظیر ایشان در این مسیر مى تواند براى نسل جوان کشور سرمشق مناسبى باشد. روایت زندگى انسانى پرتلاش، جراحى سختکوش و خدمتگزار که به فرهنگ و ادب ایران زمین عشق مى ورزیده و فرصت حیات را براى دانستن هرچه بیشتر مغتنم شمرده است و راستى براى یک انسان چه سعادتى از این بالاتر واند باشد؟
۲۱ بهمن, ۱۳۹۶ at ۷:۵۰ ب.ظ
عالی. روحشان شاد و راهشان پررهرو.سپاس
۱ اسفند, ۱۳۹۶ at ۵:۱۰ ب.ظ
با سلام و عرض خسته نباشید مطالب شما بسیار برای بنده آموزنده و مورد استفاده است موفق باشی
ارادتمند رضا کبیریان دهکردی
دبیر آموزش وپرورش شهرکرد
۱۸ مرداد, ۱۳۹۸ at ۱۱:۴۶ ق.ظ
بسیار عالی بود.دکتر بختیار به دعوت رضاشاه به ایران آمد و با مساعدت و مدیریت رضاشاه و تخصص و وطن پرستی دکتر بختیار دانشکده پزشکی تشکیل شد