اردیبهشت ماه زیبایی ها و نو شدن های طبیعت است. اردی بهشت از واژه های «اَرت» و « هیشت» به معنای بهترین راستی است. ایرانیان در این ایام با پوشش سفید در باغ ها و گلستان ها به پرستش اهورامزدا(الله) می پرداختند.در بین امشاسپندان( جاودانان مقدس)، نیز اردی بهشت نگاه بان «آتش» است. آتش بهترین و پاک ترین جلوه ی راستی و زیبایی است و نماد پاکی است.خداوند زشت کاران را به آتش می سوزاند و آنچه به غلط گروهی می پندارند؛ هیچگاه ایرانیان آتش پرست نبوده و نیستند؛ این نیز جفایی بود که بیگانگان از سر خشم و غضب به نیاگان ما نسبت دادند. حکیم توس می گوید: نگویید کاتش پرستان بُدند پرستنده ی پاک یزدان بُدند اردیبهشت با روزفرخنده ی نکوداشتِ شیخ اجلّ سعدی بزرگ آغاز می شود و بزرگ داشت شخصیت های فرهنگی وچهره هایی چون شیخ بهایی، شیخ صدوق، شیخ کلینی، حکیم عمر خیام و بزرگ مرد حمسه ی ایران نیز در این ماه در گاهشمار ملی ما قرار دارد. بیست و پنجم اردیبهشت ماه یادمان مردی است که با دانایی و توانایی بی نظیر خود، ایران و ایرانی را در جهان پایدار و جاودان ساخت. حکیم منصور یا حسن(؟؟؟) ابوالقاسم فردوسی توسی( فرزند علی یا اسحاق بن شرف شاه) در روستای باژ ناحیه ی طابران(تابران) توس در خراسان بزرگ به دنیا آمد. اگرچه نام و آوازه ی این شاعر ، بلند و عالم گیر است ولی اطلاعات ما از او بسیار کم است. گویا بین سال های ۳۲۵ تا ۳۲۹ ه.ق. زاده شد. وی مسلمان و شیعه ی دوازده امامی است . ظاهرا هنگامی که آدم الشعرا رودکی سمرقندی، پدر شعر فارسی، درگذشت وی به دنیا آمد، این عنایت خداست که زمین هیچگاه از مردان خدا خالی نخواهد بود. وی در عهد شاهان فرهنگ دوست و هنرپرور سامانی زندگی کرده و دوران غزنویان را نیز درک نمود. سی و پنج تا چهل سالگی به نظم شاهنامه پرداخت. همانگونه که خود می فرماید:( بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی) قریب به سی سال( یا سی و پنج سال) از عمر پر برکت خود را صرف مطالعه، نسخه یابی، مصاحبه ، تحقیق میدانی و سرایش این اثر سترگ و بی بدیل نمود. محققان و شاهنامه پژوهان معتقدند که ایشان یک بار اثر خود را در سال ۳۸۴ اتمام نمود ولی بر اساس دقت علمی و تعهد بی مانند کاری، بازنگری و اصلاح آن را نیز خود انجام داد و نسخه ای نهایی را در سال ۴۰۰ هجری منتشر کرد. حکیم توس با بی مهری های فراوان معاصرانش به ویژه حکومت متعصب و قدرنشناس محمود غزنوی، در فقر مالی و حتی تعقیب و گریز جان سپرد. قشری های متعصب آن زمان هم اجازه ندادند پیکر او در قبرستان عمومی مسلمانان دفن شود، لذا به تدبیر دختر فرهیخته و ادیبش در مِلک شخصی خود ( مکان فعلی آرامگاه او) به خاک سپرده شد. قضاوت ها و ارایه نظر در باره ی آن مرد بزرگ اگر از سر آگاهی و انصاف نباشد، خیانتی آشکار به فرهنگ ایران زمین و ادب متعالی ماست. برخی معتقدند حتی فردوسی به سبب روح بلند ایرانی ، ادب و اخلاق ناب خود، نه تنها مدح و ستایش محمود بیگانه را نگفت که هجونامه ای که به او منتسب نموده اند؛ از وی نیست. این مرد ایرانی تبار روح سرافراز و جهانی اندیش خود را به زر و سیم نیازمند ندانست چون او مال و ثروت فراوان پدر و شخصی خود را برای تهیّه ی کتاب ها و انجام دادن سفرها و مطالعات میدانی و کتابخانه ای هزینه کرد. بی شک راویان و گویندگانی بودند که داستان های حماسی و اسطوره های ایرانی را از بر می دانستند؛ فردوسی با این افراد سال ها هم نشینی نمود، کتاب های زیادی را خواند و با کمک همسر فرهنگ دوست و دانشمند خود، که زبان پهلوی را می دانست این متن ها را دسته بندی کرد و این شاهکار بی مانند عمر بشری را خلق کرد. بی شک نباید نقش و تاثیر بزرگان ایرانی و نام دارانی چون بزرگ مردان دولتی سامانیان را در پیدایش و برگردان این متون به فارسی دری و نظم موجود غافل شد. اگر چه این دولت تا پایان به نظم کشیدن شاهنامه دوام نیافت ولی آغاز کار به تشویق و حمایت این بزرگ نژادان ایرانی بود.بسیاری از پژوهشگران سرایش شاهنامه را دنباله ی « نهضت شعوبیّه» می دانند. این کتاب قریب به ۶۰۰۰۰ بیت دارد( البته برخی نسخه ها بین ۵۲ تا ۵۴ هزار بیت دارند). شاهنامه مجموعه ای از فراز و فرودها، پیروزی ها و شکست ها، کامیابی و ناکامی ها، داد و بیدادهاست، شاهنامه تاریخ عمر بشر و سرگذشت اقوام و ملت هاست، نه به صورت خاص تاریخ افسانه وار پادشاهان و شاه زادگان! در فرهنگ ما واژه ی حکیم به کسی گفته می شود که دانش های رایج عصر خود را بداند. این مرد ایرانی نژاد و با ایمان دانشمندی بود که ریاضی، شیمی، پزشکی، فلسفه، ادبیات و … را بخوبی می دانست این قبیل افراد در فرهنگ ما زیاد نیستند؛ از چهره هایی چون سنایی، نظامی گنجه ای، ناصر خسرو، عمر خیام و چند کس دیگر یاد می کنند. فردوسی به ضرورتی فرهنگی و ادبی به عنوان سنت مبارزه با بیگانگان و ترک تازی سلسله های غیر ایرانی پی برد و به همین علت با اندیشه و قلم به احیا، پاس داشت و توسعه ی فرهنگ ملی خود پرداخت. اگر هم از قهرمانانی چون رستم، سهراب، سیاووش، فرود،کاوه، گردآفرید و… یاد می کند، نمایندگان افکار و اندیشه های ایرانی هستند که هیچگاه در برابر ظلم و ستم، تجاوز و بیدادگری یا زشتی سکوت نکردند. من این نامه ی شهریاران پیش بگفتم بدین نغز گفتار خویش جهان کرده ام از سخن چون بهشت ازین بیش تخم سخن کس نکشت بسی رنج بردم بدین سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی چنان نام داران و گردن کشان که دادم یکایک از ایشان نشان همه مرده از روزگار دراز شد از گفت من نامشان زنده باز ایرانیان بیش از هزار سال است که با این کتاب بی نظیر زندگی می کنند . در غم و شادی ، مهر و کین، جنگ و آشتی، سفر و حضَر، از آن مدد می گیرند. در نام گذاری، تولد، مرگ و هرمناسبتی از آن بهره می برند. این همان سخن حکیم توس است که به فرزانگی چنین مرتبه ای را برای اثر خود پیش بینی کرده است: بناهای آباد گردد خراب ز باران و از تابش آفتاب پی افکندم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند بدین نامه بر، عمرها بگذرد بخواند هر آن کس که دارد خرد هر آن کس که دارد هُش و رای و دین پس از مرگ بر من کند آفرین. مردم بختیاری زبان نیز از این حماسه ی ملی و پهلوانی از تولد تا مرگ بخوبی بهره می برند.مصادیقی از این نامه ی ارجمند را در فرهنگ و ادبیات خود دارندک نام های مردم بختیاری گواهی از این تاثیرپذیری است؛ رستم، سهراب، توس، گودرز، اسفندیار، هومان،زال، نریمان، افراسیاب، تهمینه، رودابه، قیدافه، و…. نواحی و مناطقی در بختیاری وجود دارد که با نام های شاهنامه تناسب دارد: دژسفید، تپه ی بهرام گور و… سوگ سرودها و سوگینه خوانی ها با استفاده از ابیات و اشعار شاهنامه، یا بازسرایی غم سروده ها با وزن و بحر ادبی شاهنامه و حزن انگیز بودن این سخن. سنت های عشایری چون موکندن، خراشیدن چهره در مرگ عزیزان، بریدن دم اسب، بر دهل کوبیدن و نوحه خوانی دسته جمعی و… نمونه هایی از سنت های شاهنامه است که هنوز در بختیاری رواج دارد. خواندن شاهنامه از دوران مکتب خانه ها تا کنون و داشتن شاهنامه در کنار کتاب های مذهبی و دینی، و آثار ادبی چون دیوان های نظامی، سعدی، مولوی، حافظ و…. سرایش شاهنامه به زبان بختیاری به همت استاد ارجمند آ جواد خسروی نیا . ایشان تا کنون داستان های سیاووش، هفت خوان و گل چینی از این کتاب را بازسرایی کرده اند. در این کار بزرگ فرهنگ، اندیشه ها، آداب و رسوم قوم بختیاری هم منعکس شده است. بختیاری ها به شاهنامه« هفت لشکر» می گویند. نبردهای مهمی چون، نبرد رستم و سهراب، رستم و اسفندیار، جنگ هماون وشکست افراسیاب ، شهادت سیاووش و مرگ مظلومانه ی فرود و… را اکثر بختیاری ها حتی کسانی که از خواندن و نوشتن محروم بودند؛ از بر می دانستند. در نبرد های سپاه بختیاری و قاجار برای فتح تهران، آن ها شاهنامه می خواندند و با این ابیات شور انگیز سواران بی باک و غیرتمند خود را به نیروی ایمان و اراده مجهز می کردند. محققان غیر بختیاری هم به این موضوع اشاره نموده اند( ر.ک. دانشور علوی، ۱۳۷۷:۶۳). گرامی داشتِ بزرگان، احترام به پدر، حرمت نهادن به بانوان و زن های صاحب نام(بی بی ها)، صلح و جنگ بهنگام، دشمن ستیزی و دشمن شناسی، اتحاد و همدلی، اطاعت از فرماندهان ، مشورت و هم اندیشی، نیایش و سپاس پس از نبردها و موفقیّت ها و هزاران سنت پسندیده در فرهنگ هم تباران ما آموزه های کاربردی و تاثیرگذاری است که از فرهنگ غنی ایرانی و به ویژه «شه نامه ی » حکیم ابوالقاسم فردوسی، به آنان ارث رسیده است. این گنج معنوی و ثروت عظیم فرهنگی از پیشینیان خردمند، یکتا پرست، میهن دوست و پرافتخار ما به ملت ما رسیده است.حق این است که با گرامی داشتن مقام و منزلت معنوی حکیم توس و دیگر خردمندان و نخبگان ایرانی نسل های آینده را از این میراث بهره مند سازیم. برگزاری همایش ها، نشست های شاهنامه خوانی و شاهنامه پژوهی، قصه گویی های شاهنامه، ساخت پویانمایی( انیمیشن)، فیلم و تئاتر در باره ی این آثار ارزنده، کمترین قدرشناسی ملت ما به پیشگاه این فرزانگان جاوید خواهد بود.شاهنامه سند افتخار ملی ما و شناس نامه ی هویتی ایران و ایرانی خواهد بود و باید هر ایرانی در کتاب خانه ی خویش نسخه ای زیبا و کامل از این سند خانوادگی و کتاب آموزنده ی مهر و اخلاق، خداپرستی واهریمن ستیزی، وطن دوستی و دشمن شناسی را داشته باشد. به روح و روان بزرگ مرد حماسه ی ملی ایران زمین، حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی درود می فرستیم و با این سخن حکیم توس باغ اندیشه ها را نظاره کنیم: نباشد همی نیک و بد پایدار همان به که نیکی بود یادگار ز خاکیم و باید شدن زیر خاک همه جای ترس است و تیمار و باک جهان سر به سر عبرت و حکمت است چرا زو همه بهرِ من غفلت است؟؟؟ منابع: دانشور علوی، نورالله( مجاهد السلطان)، (۱۳۷۷)، جنبش وطن پرستان اصفهان و بختیاری، تهران: آنزان. رزمجو، حسین،(۱۳۸۱)، قلمرو ادبیات حماسی ایران، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، مشهد: سخن گستر. مینوی، مجتبی،(۱۳۷۲)، فردوسی و شعر او، تهران: توس. یادداشت های مولف در باره ی بختیاری ها و شاهنامه.
یک دیدگاه ارسال کنید